-
« حتی به قدر یک سر سوزن مهم نبود »
پنجشنبه 3 مردادماه سال 1392 12:38
گیرم که وعــدۀ ســـر خــرمن مهم نبـود آن واژه های فاصــــله افکن مهم نبــــود فصـــــل درو که مزرعه آبســـــتن تو بود محصـول مهر و عاطفه چیدن مهم نبود؟! اعــدام شــد زلالی این حس ســاده هم آن جا که بی محاکمه کشتن مهــم نبـود باور نمیکــنم کـــــه حضــــورم برای تو حتی به قـدر یک ســــر سوزن مهم نبود رفتم که سربه...
-
سال های بی تو
سهشنبه 18 تیرماه سال 1392 08:43
صبح دوشنبه است و سیاه است روز من جارى شـــدى میان تب گریه ســـــوز من دارم تلاش مى کنـــــــم از عمـــــق باورم خـــــــــود را به یاد خاطـــــره هایت نیاورم در باغ دل شکوفه ى عشقى به بار نیست دنیا اگر چه ســــــبز ولیـــــــکن بهار نیست صبح است وهر پرنده ازاین باغ خسته است گلهاى مســت نرگس گلدان شکسته است در زیر بار...
-
مهدی...
شنبه 1 تیرماه سال 1392 21:27
ای غایب از نظر !نظری کن به سوی ما ***** این دیده نیســت قابل دیدار روی تـــو چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را تو در میان جمعـــی و من در تفکّــــرم کاندر کجـــــا روم و پیــــــدا کنم تو را نیمه شعبان مبارک
-
بی انتهای من
یکشنبه 11 فروردینماه سال 1392 02:39
در انتظـــار هجمــــــه ی درد تو بودم و ... باید که از غمت غزلی می ســـرودم و ... در من توان خلــــق غزلـــــــــواره ای نبــود باید ســروده می شدی و چـــــاره ای نبود صــــــدها هـــزار بیت برایت ســـــــروده ام هرگـــز ولـــی برای تو من ، من نبـــوده ام بعــــد از تو آرزوی غـــــزل ماند بر دلــــــــــم یعنی که وزن...
-
نگران نباش
چهارشنبه 2 اسفندماه سال 1391 20:55
نگران نباش ..حال من خوب است..بزرگ شده ام.. دیگر آنقدر کوچک نیستم که در دلتنگی هایم گم بشوم.. آموخته ام که این فاصله ی کوتاه بین " لبخند و اشک " نامش زندگیست ... آموخته ام که دیگر دلم برای نبودنت تنگ نشود.... راستی...
-
آلــــوده گناه شده چشمهـــــای من
جمعه 27 بهمنماه سال 1391 03:48
دارد دو ســــال می شود از دل بریدنت روز شکســـتن من و دوری گــــــزیدنت تو رفته ای و هفصدوسی روز بسته ام بر چشـــم خود دخیل، به امـــید دیدنت آن پله شکســــته سر کـــوچه ی"بقا" شـــد جایگاه و منزل من تا رســـیدنت شب ها قیاس منطقی و نفی مطلقت فردا دوباره سفســـطه ی آفـــریدنت آلوده ی گناه شــــده چشمهــــای...
-
دلم تنگ شده بود برا اینجا
یکشنبه 8 بهمنماه سال 1391 21:33
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA سلام ... گرچه میگویند این دنیا به غیر از خواب نیست ای اجل مهمان نوازی کن که دیگر تاب نیست بین ماهـــی های اقیانوس وماهــی های تنگ هیچ فرقی نیست وقتی چاره ای جز آب نیست ... نمی دونم از کیه
-
ر
پنجشنبه 27 مهرماه سال 1391 20:42
" نفرین به هر دقیقه که تا دار مانده است... "
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 مهرماه سال 1391 08:52
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA یک روز حرف های تو فریاد می شود تاریخ از محاصـــــره آزاد می شــــود تاریخ یک کتاب قدیمی ست که در آن از زخم های کهنه ی من یادمی شود از من گرفت دختر خان هرچه داشتم تا کی به اهل دهکده بیداد می شود خاتون!به رودخانه ی قصرت سری بزن موسای قصـــه های تو نوزاد می شود بلقیس!مابه ملک...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 8 مهرماه سال 1391 02:33
گاهی برای رسیدن ...بایدنرفت ..
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1391 10:49
حق با کشیش ها بود گالیله....زمین انقدر ها هم گرد نیست....
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 31 خردادماه سال 1391 12:33
دیدن لبخند کسانی که رنج می کشند از دیدن اشکاشون دردناکتره...
-
معرقی یک شاعر
یکشنبه 28 خردادماه سال 1391 21:07
نجمه زارع در 29 آذرماه 1361 در شهرستان کازرون دیده به جهان گشود. وی شش ماه پس از تولد همراه با خانوادهاش به قم عزیمت نموده و در آنجا ساکن شدند. دوران دبستان را در مدرسهی «اوسطی» قم گذراند و دوران راهنمایی و دبیرستان را به ترتیب در مدارس «نرجسیه» و «شهدای چهارمردان» پشت سر گذاشت. طی سالهای 79 تا 81 در دانشگاه همدان...
-
سخنی از ژان پل سارتر
سهشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1391 17:35
" وقتی تنهــائیم دنبال دوســت می گردیم ، پیـدایش که کردیم دنبال عیب هایش می گردیم ، وقتی که از دستش دادیم در تنهـایی دنبال خاطراتش می گردیم... " ژان پل سارتر راستی چرا ؟!
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1391 22:06
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هرشب بدینسان خواب ها را با تو زیبا می کنــم هر شب تبی این کاه را چون کوه سنگین می کند آن گاه چه آتش ها که در این کوه برپا می کنم هر شب تماشـایی است پیچ و تاب آتش ها خوشا بر من که پیچ و تاب آتش را تماشــا می کنم هر شب مرا یک شب تحمل کن که تاباورکنی ای دوست چگــونه با جنــون خود...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1391 04:08
تولدت مبارک ای ماه قشنگ! عنوان یکی از کتابهای انتشارات کانون پرورش فکری است!!! حتما میگید : اصلا چه ربطی داره؟ ربط داره دیگه؟ اگه جای من باشی ربطشم پیدا میشه
-
و گهگاهی دو خط شعری..
سهشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1391 12:00
در این زمانه ی بی های و هوی لال پرسـت خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرسـت چگونه شــرح دهم لحظــه لحظــــه خود را برای این همــــه نا باور خیـــــال پرســــت به شب نشینـــی خرچنگ های مـــــردابـی چگـــونه رقـص کند ماهی زلال پرســـــت رسیــده ها چه غـــریب نچیـــده می افتنــد به پای هـــرزه علف هــای باغ کال پرســت...
-
قرار
دوشنبه 15 اسفندماه سال 1390 07:43
دلتنگم ... قرارمان فصل انگور ... شراب که شدم بیا ... تو جام بیاور ... من جان ...!
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 دیماه سال 1390 20:18
بـا من بـرنـو به دوش یـاغی مشروطه خواه عشق کاری کرده که تبریز می سوزد در آه بعدها تاریخ می گوید که چشمانت چه کرد؟ بــا مـن تـنـهـا تـر از سـتـارخـان بـی سـپـاه موی من مانند یال اسب مغرورم سپید روزگـار من شـبـیـه کـتـری چوپان سیاه هرکسی بعد از تو من را دید گفت از رعد و برق کـنـده ی پـیـر بـلـوطی سوخت نه یک مشت کاه...
-
پرم را بردند..
یکشنبه 4 دیماه سال 1390 02:31
به نام خدایی که در این نزدیکیست ... با شعرهای شاعر محترم - جناب آقای رستم پور - تاره آشنا شدم.. ربان بیاتشان را خیلی دوست دارم...آنقدر که تصمیم گرفتم به این کلبه ی بی عبور سری بزنم و بواسطه ی کلام دلشین ایشان - که به باور بنده تک تک کلماتشان بر آمده ار عمق دل می باشد - جانی تازه ببخشم... ----- انگار تمام باورم را...
-
آهنگ
چهارشنبه 2 آذرماه سال 1390 22:02
از صلح می گویند یا از جنگ می خوانند؟ ! دیوانه ها آواز بی آهنگ می خوانند گاهی قناریها اگر در باغ هم باشند مانند مرغان قفس دلتنگ می خوانند کنج قفس می میرم و این خلق بازرگان چون قصه ها مرگ مرا نیرنگ می دانند سنگم به بدنامی زنند اکنون ولی روزی نام مرا با اشک روی سنگ می خوانند این ماهی افتاده در تنگ...
-
زیبایی هایی که از آنها غافلیم...
شنبه 21 آبانماه سال 1390 12:51
سلام دوستان برای من که چشمام یه مدتی نمی دید.. تلنگری بود ارزشمند و چون حال بدی بود و... خلاصه این که دلم نیومد دریغ کنمش از شما ... شاد باشید و بینا یکی از صبحهای سرد ماه ژانویه سال ۲۰۰۷، مردی در متروی واشنگتن، در aنواختن ویولن بود .او در مدت ۴۵ دقیقه، شش قطعه از باخ را نواخت. در این مدت، تقریبا دو هزار نفر وارد...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 آبانماه سال 1390 00:39
موقع خداحافظی که می شد می گفت: الهی از عمرت پشیمون نشی... ........... آیت الله بهجت را می گویم. منبع : وبلاگ هفتمین کهکشان
-
مرا ذیگر از او گریز نیست...
دوشنبه 2 آبانماه سال 1390 22:00
دوست اش می دارم چرا که می شناسم اش به دوستی و یگانه گی . شهر همه بیگانه نگی و عداوت است . . هنگامی که دستان مهربان اش را به دست می گیرم تنها یی غم انگیزش را در می یابم . اندوهش غروبی دل گیر است در غربت و تنهایی. هم چنان که شادی اش طلوع همه افتاب هاست و صبحانه و نان گرم و پنجره ای که صبح گاهان به هوای پاک گشوده می شود...
-
عصای موسی را کجا گداشتی؟
سهشنبه 19 مهرماه سال 1390 21:51
غمگینی می دانم! چشم هایت را بسته ای به آدمهایی فکر می کنی که گرگها را تکه پاره می کنند و به بهشتی که تا ابد خالی خواهد بود ------------ چرا دستهای ما را این قدر کوچک آفریده ای ؟ و هیچ گاه آیا فکر کرده ای که این دلهای شیشه ای با تلنگری می شکند؟ ------------- پروردگارا ! چشمهایت را باز کن غمگین نباش شاید معجزه ای بشود...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 مردادماه سال 1390 01:42
به نام خدا آنکه بر علی(ع) تیغ کشید عبدالرحمن نبود که عبدالرحمن بر عابدترین عبد رحمان تیغ نمی کشد... آنچه در ادامه ی پست آورده شده ، مرثیه ایست برای دل خودم ، وصف امام علی نیست که «در وصف نگنجد». هنــوز نشستی منتظــر شـاید که از را(ه) برســه شــاید که دسـت کوچیکت به دسـت آقا برسـه شـاید هنــوز فکـر می کنی بازم میاد با...
-
نیایش
پنجشنبه 13 مردادماه سال 1390 02:13
و چون بندگانم از دوری و نزدیکی ام پرسش کنند، به آنها بگو من به شما نزدیکم. هرکه مرا بخواند دعای او را اجابت می کنم. «بقره - 186 » «خدایا! مرا وسیله ای برای صلح و آرامش قرار ده. بگذار هرجا تنفر هست، بذر عشق بکارم. هرجا آزردگی هست، ببخشایم.هرجا شک هست ایمان، هرجا یأس هست امید ، هرجا تاریکی هست روشنایی و هرجا غم جاری است...
-
هوا مناسب نیست؟
سهشنبه 4 مردادماه سال 1390 04:16
دوستی نوشته بود : " برای از تو سرودن هوا مناسب نیست " باور نکردم و حاصل آن ناباوری این شد: سپاه چشــم سیاه تو بوالعجـــــایب شــــد توان ز لشــــــکر قلبم ستاند و غالب شــــد شـــدم اسیــــر و به لطف اســـارتم بر من نثار بوســــــه به دست امیــــر واجب شــد شکست خورده ام و سرخوشم ازاین اقبال که هرچه باخت دلم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 مردادماه سال 1390 12:07
سلام... یه کوچولو ابراز وجود..یعنی ما هستیم هنوز... ...... هر وقت دچار مشکلی هستی سکوت کن شاید خدا حرفی برای گفتن داشته باشد...
-
بهانه
شنبه 18 تیرماه سال 1390 02:35
از باغ مـــــیبرند چراغــــانــیات کنند تا کاج جشنـــــــهای زمستانیات کنند پوشاندهاند «صبح» تو را «ابرهای تار» تنهــا به این بهـــانه که بارانـــیات کنند یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند این بار میبرنــــد که زندانـــــیات کنند ای گل گمان مکن به شب جشن میروی شاید به خاک مــــــردهای ارزانیات کنند یک نقطه...