از باغ مـــــیبرند چراغــــانــیات کنند
تا کاج جشنـــــــهای زمستانیات کنند
پوشاندهاند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنهــا به این بهـــانه که بارانـــیات کنند
یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار میبرنــــد که زندانـــــیات کنند
ای گل گمان مکن به شب جشن میروی
شاید به خاک مــــــردهای ارزانیات کنند
یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطهای بترس که شیطــــانـیات کنند
آب طلــــب نکرده همیشــــه مراد نیست
گاهــی بهانـهای است که قربانیات کنند
( فاضل نظری)
سلام
انصافا فاضل نظری خوب شعر میگه و الحق که انتخاب خوبی داشتید
یه جورایی هم حول افتاد تو دلمون!
سلام دوست عزیز .
پیشاپیش عیدتون مبارک .
دعای خیر و آرزوی نیک فراموش نشه ، لطفا
مرسی
به منم سر بزنید ، به روزم .
ممنونم[گل]
سلام
منهم بانظر آقا نوید موافقم
شادزید
سلام
ممنون که سر زدید
نظرتون محترم
شاد باشید