زیبایی هایی که از آنها غافلیم...

سلام دوستان


برای من که چشمام یه مدتی نمی دید.. تلنگری بود ارزشمند و چون حال بدی بود و...

خلاصه این که دلم نیومد دریغ کنمش از شما ...

                                                                               شاد باشید و بینا   


یکی از صبح‌های سرد ماه ژانویه سال ۲۰۰۷، مردی در متروی واشنگتن، در aنواختن ویولن بود .او در مدت ۴۵ دقیقه، شش قطعه از باخ را نواخت. در این مدت، تقریبا دو هزار نفر وارد ایستگاه شدند که بیشتر آنها در حال رفتن به محل کارشان بودند.
کمی به عکس العملهای آنها دقت کنید:
یک مرد میانسال، متوجه نواخته شدن موسیقی شد و سرعت حرکتش را کم کرد. چند ثانیه ایستاد، سپس عجله کرد تا دیرش نشود.
چند دقیقه بعد ویولنیست، اولین دلارش را دریافت کرد. یک زن پول را در کلاه انداخت و بدون توقف به حرکت خود ادامه داد.
مرد جوانی به دیوار تکیه داد و کمی به او گوش داد، بعد به ساعتش نگاه کرد و رفت.
پسربچه سه‌ساله‌ای ایستاد . ولی مادرش دستش را محکم کشید و  او  را همراه برد. پسربچه در حالی که دور می‌شد، به عقب نگاه می‌کرد و ویولنیست را می دید.
چند بچه دیگر هم رفتار مشابهی کردند اما همه پدرها و مادرها بچه‌ها را مجبور میکردند که نایستند و سریع با آنها بروند.
بعد از 45 دقیقه که نوازنده بدون ‌توقف می‌نواخت "تنها شش نفر مدت کوتاهی ایستادند و گوش کردند.
بیست نفر پول دادند، ولی به مسیر خود بدون توقف ادامه دادند.در مجموع ۳۲ دلار هم برای ویلنیست جمع شد.
مرد، نواختن موسیقی را قطع کرد اما هیچ کس متوجه قطع موسیقی نشد .هیچ کس این نوازنده را نشناخت ... و متوجه نشد که او «جاشوآ بل» یکی از بزرگ‌ترین موسیقی‌دان‌های دنیا است .
او آنروز در آن ایستگاه مترو یکی از بهترین و پیچیده‌ترین قطعات موسیقی که تا به حال نوشته شده را با ویولن‌اش که ۳٫۵ میلیون دلار می‌ارزید، نواخته بود ... اما هیچکس متوجه نشد .

تنها دو روز قبل همین هنرمند یعنی جاشوآ بل در بوستون امریکا کنسترتی داشت که قیمت بلیط ورودی‌اش ۱۰۰ دلار بود.


این یک داستان واقعی است. واشنگتن پست در جریان یک آزمایش اجتماعی با موضوع ادراک، سلیقه و ترجیحات مردم، ترتیبی داده بود که جاشوآ بل به صورت ناشناس در ایستگاه مترو بنوازد تا معلوم شود در یک محیط معمولی و در یک زمان نامناسب، آیا ما متوجه زیبایی می‌شویم؟
آیا برای قدردانی و لذت بردن از این زیبایی توقف می‌کنیم؟
آیا ما می توانیم نبوغ و استعداد را در یک شرایط غیرمنتظره، کشف کنیم؟

نتیجه


وقتی ما متوجه نواختن یکی ازبهترین موسیقی‌های نوشته شده دنیا توسط یکی از بهترین موسیقی‌دان‌های دنیا با یکی ازبهترین سازهای دنیا نمی شویم...

پس حتما چیزهای خوب و زیبای دیگری هم در زندگی‌مان وجود دارد که از درک آنها غفلت می‌کنیم..


 

نظرات 6 + ارسال نظر
Nima شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:08 ب.ظ http://nimacruise.blogsky.com

جالب بود !

سلام و سپاس

مریم شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:12 ب.ظ http://soir1991.blogsky.com

من قبلا این داستانو شنییده بودم ولی بازم برام شوکه آور بود. نتیجه خوبی ازش گرفتی...

سلام
ممنون که بازم خوندیش

رضا سیاوشی - بوشهر دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:17 ق.ظ http://impgu85.blogfa.com

سلام بانو.
بسیار زیبا و بجا و البته مطابق با حقیقت های است که التبه روبرو شدن با آنها برایمان ممکن است تلخ بلخ تلخ باشد .
...
کاش دل هامون ویسع تر می شد، تا طمع حقایق مربوط به زندگی روزمره مون ایقدر برامون تلخ نمی بود .
...
پست خوبی بود ، برای تلنگری ... حتی چند ثانیه !
...
الهی ، برایش عاقبتی پر از آرامش را مقدر بفرما ... (آمین)
برای شمای دوست.

نوید دوشنبه 23 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:54 ب.ظ

خواندنی و آموزنده بود

علیرضا یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:28 ق.ظ http://alireza9991.blogfa.com

تو زندکیمون هم از این بی تفاوتی ها زیاد داریم

متاسفانه ...
باید بخواهیم که خدا کمکمون کنه و بصیرت غنایت فرماید..
سپاس

غریبه شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:17 ق.ظ

پس حتما چیزهای خوب و زیبای دیگری هم در زندگی‌مان وجود دارد که از درک آنها غفلت می‌کنیم..



برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد