-
دیگرنیا...
جمعه 3 تیرماه سال 1390 09:01
من دور این میدان فرصت چرخیدن ندارم عروسک هایم را همین جا می گذارم، با آدم هایی که رد می شوند با قوطی سیگار و کبریتی در جیب ... ما جیب هایمان را خالی کردیم و پرده ها را کشیدیم پدرم می گوید: " باید درست شکل یک آدم بشوم؛ " اینجا شهر کودکی نیست.. من دیگر ابرها را به مدرسه نمی برم دیگر بادبادک هایم را به آسمان...
-
بگو...
پنجشنبه 2 تیرماه سال 1390 15:08
... بگو چشمان سیاه بگو هر چه عاشقانه بگو بیراهه بکو فرصت نشد بنویسم آری عشق به اندازه ی گردش نیمروزی کوتاه است... (بدریه حسن پوری)
-
شعور انسان بودن
جمعه 16 اردیبهشتماه سال 1390 09:59
شب سردی بود.پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه می - خریدن. شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها میذاشت وانعام میگرفت … پیرزن باخودش فکر می کرد چی می شد اونم می تونست میوه بخره ببره خونه … رفت نزدیک تر … چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون مغازه که میوه های خراب و گندیده داخلش بود … با...
-
نوید
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1390 04:33
سلام آقا ما هر جا رفتیم این غزل اونجا بود...حسابی بازارش گرمه..منم برای اینکه از قافله عقب نمونم میزارمش اینجا.. خدا وکیلی یه وقت فکر نکنین که محتوای شعر یا استحکام ابیات یا توصیف های بدیع یا حسن مطلع و حسن مقطع ناب و...دلیل انتخابم باشه! غزلی از نوید در آسمان مات من رخ تو ماه می کشــد من پیـــاده مانــده را کنار شاه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1390 15:10
تولدت مبارک ای ماه قشنگ! عنوان یکی از کتابهای انتشارات کانون پرورش فکری است!!! حتما میگید : اصلا چه ربطی داره؟ ربط داره دیگه؟ اگه جای من باشی ربطشم پیدا میشه
-
بی انصافی
دوشنبه 5 اردیبهشتماه سال 1390 13:48
همیشه از خوبیهای آدمها برای خودت دیوار بساز. پس هر وقت در حق تو بدی کردند ، فقط یک آجر از دیوار بردار ! بیانصافیست اگر دیوار خراب کنی.. همیشه سر لوحه ی افکارم بوده ...یه آِجر هم بر نمی داشتم...یه سنگ ریزه هم نه... والله بر نمی داشتم ..ولی الان فکر می کنم ... این جمله بی انصافیه... بعضی آداما چنان بدی می کنند که...
-
تا چه رنگ آورد این چرخ کبود..
جمعه 2 اردیبهشتماه سال 1390 12:18
برســان باده که غـــم روی نمـــود ای ساقــی ایـن شبیخــون بــلا بـاز چـــه بـود ای ساقــــی حالیــا نقـــش دل ماســـت در آیینــه ی جــــام تا چــه رنگ آورد ایــن چــرخ کبــود ای ساقــی دیــدی آن یــار که بستیــم صــــد امیــــد در او چون به خون دل ما دست گشــود ای ساقـــی تیـــــره شـــد آتـش یزدانـــی مــا از دم...
-
....
چهارشنبه 4 اسفندماه سال 1389 22:18
مردم اغلب بی انصاف, بی منطق و خود محورند, ولی آنان را ببخش . اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند, ولی مهربان باش . اگر موفق باشی دوستان دروغین ودشمنان حقیقی خواهی یافت, ولی موفق باش. اگر شریف ودرستکار باشی فریبت می دهند, ولی شریف و درستکار باش . آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک...
-
مولایم علی (ع)
شنبه 30 بهمنماه سال 1389 13:56
مراقب افکارت باش که گفتارت می شود. مراقب گفتارت باش که رفتارت می شود. مراقب رفتارت باش که عادتت می شود. مراقب عادتت باش که شخصیتت می شود. مراقب شخصیتت باش که "سرنوشتت"می شود. مولا علی (ع)
-
ما چهره زغم نمی خراشیم
پنجشنبه 21 بهمنماه سال 1389 20:41
گر شیخ ز بهر ما بدی گفت ما چهره زغم نمی خراشیم ما خوبی او به خلق گوییم تا هردو دروغ گفته باشیم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 بهمنماه سال 1389 18:50
اکنون کجایی ای خود دیگر من؟
-
تو برو...راحت باش
یکشنبه 17 بهمنماه سال 1389 13:05
مطمئن باش و برو ضربه ات کاری بود دل من سخت شکست و چقدر زشت .. به من و سادگی ام خندیدی به من و عشقی پاک که پر از یاد تو بود و خیالم می گفت تا ابد مال تو بود تو برو ، برو تا راحت تر تکه های دل خود را آرام سر هم بند زنم ... . .
-
چرا کسی به من نگفت؟
یکشنبه 3 بهمنماه سال 1389 16:05
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 30 دیماه سال 1389 08:14
نازنینا ! آداب نمی دانم تحمل این همه شعرهای ناگفته که منتظرند در حریم تو پر بگیرند حوصله ای عظیم می خواهد....
-
چرا کسی به من نگفت ...؟
شنبه 25 دیماه سال 1389 18:04
چرا کسی به من نگفت که از تو دور می شوم تو نیستی و من ز جور روزگار خموش و بی کس و صبور می شوم چرا کسی به من نگفت تمام هستی ام تباه می شود در این سکوت سهمگین بدون خنده های گرم و دلنشین تو تمام عمر من گذر به اشک و آه می شود چرا کسی به من نگفت برای خصم کودکانه ای کتاب اعتقاد من به زیر بار زور می رود و آرزوی این دل شکسته...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 آذرماه سال 1389 13:01
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 19 آذرماه سال 1389 13:00
-
خبری از دوست
پنجشنبه 11 آذرماه سال 1389 20:26
در روزگار پیری مولانا ، شمس تبریزی برای بار دوم ناپدید شد . تمام شهر را به جستجوی او پرداختند ولی سودی نداشت . در مجلس درس مولانا ، افرادی می آمدند و با هدف فریب دادن وی با آب و تاب فراوان پیدا شدن شمس را بشارت می دادند و می گفتند : ما خود او را در فلان مکان در شهر دیده ایم ! مولانا نیز با شادی تمام آنها را در آغوش...
-
از زرتشت
جمعه 21 آبانماه سال 1389 14:20
چنین گفت زرتشت : اگر کلید قلبی را نداری قفلش نکن اگر کسی را دوست نداری خردش نکن اگر دستی را گرفتی رهایش نکن مراقب گرمای دلت باش تا کاری که زمستان با زمین کرد زندگی با دلت نکند.
-
خاظره ۱
پنجشنبه 13 آبانماه سال 1389 10:20
شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم شما یادتون نمیاد، وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم شما...
-
چارلی چاپلین
جمعه 7 آبانماه سال 1389 15:09
آموخته های چارلی چاپلین آموخته ام ... که: با پول می شود خانه خرید ولی آشیانه نه، رختخواب خرید ولی خواب نه، ساعت خرید ولی زمان نه، می توان مقام خرید ، ولی احترام نه، می توان کتاب خرید ولی دانش نه، دارو خرید ولی سلامتی نه، خانه خرید ولی زندگی نه و بالاخره ، می توان قلب خرید، ولی عشق را نه... آموخته ام ... که: تنها کسی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 21 مهرماه سال 1389 09:26
کلاس پنجم که بودم پسر درشت هیکلی در ته کلاس ما مینشست که برای من مظهر تمام چیزهای چندشآور بود،آن هم به سه دلیل: اول آنکه کچل بود ، دوم اینکه سیگار میکشید و سوم - که از همه تهوعآورتر بود - اینکه در آن سن و سال ، زن داشت! چند سالی گذشت یک روز که با همسرم ازخیابان می گذشتیم ،آن پسر قوی هیکل ته کلاس را دیدم در حالیکه...
-
بی تعارف
یکشنبه 18 مهرماه سال 1389 20:01
مـــی توان با سوره ی چشمان تو تغییر کرد لحظـــه های سخت را تحقیر و بی تاثیر کرد * کاغذ و ذوق و قلم از نقش تو در مانــــده اند آه اگر می شد که لب های تو را تصویر کرد * یا چه توفیقی اگر. . . ، امّا میسر نیســت که در کتابی طرز لبخنــد تو را تفسیــــــر کرد * بی تعارف با تو می گویم ، به واقع می توان هستی ام را در جهان چشم...
-
حکمت
جمعه 9 مهرماه سال 1389 02:14
هزاران نفر برای باریدن باران دعا می کنند.. غافل از این که خدا با کودکی ست که چکمه هایش سوراخ است.
-
بخونید..ضرر نداره
یکشنبه 28 شهریورماه سال 1389 08:35
این مطلب را دالایی لاما برای سال 2008 تنظیم کرده است. بخوانید و به گوش دیگران نیز برسانید. *********** 1- به خاطر داشته باش که عشق های سترگ ودستاوردهای عظیم، به خطر کردن ها و ریسک های بزرگ محتاج اند. 2- وقتی چیزی را از دست دادی، درس گرفتن از آن را از دست نده. 3- این سه میم را همواره دنبال کن: * محبت و احترام...
-
نتیجه
چهارشنبه 17 شهریورماه سال 1389 10:01
چندروز پیش تو یه پست درباره ی یه کنکور نوشته بودم. از مرد فولاد و بتن نوشته بودم که چند ساعت بیشتر برای شرکت در کنکور ادبیات فراگیر پیام نور وقت نگذاشته و تردید قبول شدن و رقابت نابرابر و .... تردید بی موردی بود ، اونایی که می شناختنش تردید نداشتن. دوستی گفته بود :" اگردرکنکوری که می دهد به نتیجه برسد این پیام...
-
سایه ای ..پناهی ...
پنجشنبه 28 مردادماه سال 1389 01:46
حیف می دانم که دیگر بر نمی داری از آن خواب گران سر تا ببینی خردسال سالخورد خویش را کاین زمان چندان شجاعت یافته است تا بگوید : راست می گفتی پدر ! *** آخرین دیدار ما دقیقاً همین ساعات نه سال پیش بود....آخرین باری که شنیدم صداشو، - سلام بابا - سلام .. - مامان کجاست؟ با مامان کار دارم - خوابه ...امشب همه زود خوابیدن..بیا...
-
از ماست که بر ماست
پنجشنبه 21 مردادماه سال 1389 08:42
دو کودک با هم بازی می کردند. پسرک چند تیله داشت و دختر کوچک چند شیرینی، پسرک گفت: من تیله هامو بهت میدم ، در عوض تو هم شیرینی هاتو بهم بده. دختر هم قبول کرد. پسرک قشنگ ترین تیله اش را در جیبش پنهان کرد و بقیه را به دختر داد. دخترکوچک اما همانطور که قول داده بود همه ی شیرینی هایش را به پسر داد . آن شب دخترک راحت...
-
وقتی تو می آیی
سهشنبه 19 مردادماه سال 1389 07:19
منم مجنون بی لیلا در این شهر غریب اما تمام شهر لیلا می شود وقتی تو می آیی....
-
از وبلاگ ستاره - داستان طلاق
پنجشنبه 7 مردادماه سال 1389 16:22
اون شب وقتی به خونه رسیدم دیدم همسرم مشغول آماده کردن شام است, دستشو گرفتم و گفتم: باید راجع به یک موضوعی باهات صحبت کنم. اون هم آروم نشست و منتظر شنیدن حرف های من شد. دوباره سایه رنجش و غم رو توی چشماش دیدم. اصلا نمی دونستم چه طوری باید بهش بگم, انگار دهنم باز نمی شد . هرطور بود باید بهش می گفتم و راجع به چیزی که...