آلــــوده گناه شده چشمهـــــای من



دارد دو ســــال می شود از دل بریدنت
روز شکســـتن من و دوری گــــــزیدنت


تو رفته ای و هفصدوسی روز بسته ام
بر چشـــم خود دخیل، به امـــید دیدنت


آن پله شکســــته سر کـــوچه  ی"بقا"
شـــد جایگاه و منزل من تا رســـیدنت


شب ها قیاس منطقی و نفی مطلقت
فردا  دوباره  سفســـطه ی آفـــریدنت


آلوده ی گناه شــــده چشمهــــای من
آلـــوده ی گنـــــــــاه بزرگ ندیدنــــــت


آنقــــدر قــــدر ماه رخت پرتلالو است
خورشید چون ستاره شود با دمیدنت


پیچیده است بس که حضور تو در دلم
هر لحظه زنده ام به صــــدای تپیدنت



محمد رضا سالاریان

انجمن شاعران جوان


دلم تنگ شده بود برا اینجا


سلام

...

گرچه میگویند این دنیا به غیر از خواب نیست

ای اجل مهمان نوازی کن که دیگر تاب نیست

بین ماهـــی های اقیانوس وماهــی های تنگ

هیچ فرقی نیست وقتی چاره ای جز آب نیست

...

نمی دونم از کیه