ر


" نفرین به هر دقیقه که تا دار مانده است... "

یک روز حرف های تو فریاد می شود

تاریخ از محاصـــــره آزاد می شــــود

تاریخ یک کتاب قدیمی ست که در آن
از زخم های کهنه ی من یادمی شود

از من گرفت دختر خان هرچه داشتم
تا کی به اهل دهکده بیداد می شود

خاتون!به رودخانه ی قصرت سری بزن
موسای قصـــه های تو نوزاد می شود

بلقیس!مابه ملک سلیمان نمی رسیم
از تاج و تخــت قسـمت ما بادمی شود

ای ابروان وحشـــی تو لشـــکر مغـــول
پس کــــی دل خراب من آباد می شود

در تو هزار مزرعه خشخـاش تازه است
آدم به خنده های تو معتـــاد می شود


                               آرش پور علی زاده

 


گاهی برای رسیدن ...بایدنرفت..