خبری از دوست

در روزگار پیری مولانا ، شمس تبریزی برای بار دوم ناپدید شد . تمام شهر را به جستجوی او پرداختند ولی سودی نداشت . در مجلس درس مولانا ، افرادی  

می آمدند و با هدف فریب دادن وی با آب و تاب فراوان پیدا شدن شمس را بشارت می دادند و می گفتند : ما خود او را در فلان مکان در شهر دیده ایم ! مولانا نیز با شادی تمام آنها را در آغوش گرفته و سپس جامه و قبای خود را به رسم مژدگانی  

به آنان می بخشید . پس از مدتی ، چند تن از نزدیکان وی با دیدن این صحنه ها و از اینکه این افراد با دروغگوئی مولانا را بازیچه قرار داده و مسخره می کنندُ، ناراحت شدند و  با لحنی ملایم و صمیمی به او گفتند :  

چرا حرف این دغل بازان را باور می کنی و فریب اینان را می خوری ؟ اینها دروغ 

 می گویند ....  

مولانا با لبخندی بر لب در جواب آنها می گفت : شما مگر مرا نمی شناسید ؟ من اگر می دانستم که اینها راست می گویند که  جانم را نثارشان میکردم !! 


مده ای رفیق پندم ، که به کار در نبندم            تو میان ما ندانی که چه میرود نهانی
مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم           خبرش بگو که جانم بدهم به مژدگانی

نظرات 3 + ارسال نظر
رضا سیاوشی - بوشهر جمعه 12 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:03 ق.ظ http://www.impgu85.blogfa.com/

سلام خدمت دوست عزیز .
پست بسیار جالبی گذاشتید .
لذت بدم و البته استفاده ... .%

در ضمن بسیار ممنونم از اینکه به وب محقر ما سر می زنید .

امید که همواره در پی آرامش باشید .
ثانیه هاتان آرام باد .

سلام..
من هم ممنونم که شما اینقدر مهمان نواز هستید و آداب دان...
حقیقتا نمی دونم آرامش چیه..باید در پی اش باشم یا نه....
امید که راضی باشیم به رضایش..
شاد باشید

نوید جمعه 12 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:08 ب.ظ http://parvaz-ta-khorshid.blogsky.com

سعدی علیه الرحمه می فرماید:
دوستان در هواس صحبت یار
زر فشانند و ما سر افشانیم

سلام
عرض ادب و احترام
سلمان هم سلام رسوند و گفت میاد به همین زودی ها
راستی عجب حکایتی داشت این روزبه سلمان...

سلام...
در تایید شعر سعدی و انتخاب شما..
سر که نه در راه عزیزان بود
بار گرانیست کشیدن به دوش
من همین الان متوجه این تشابه اسمی شدم...اصلا حواسم نبود...چه جالب...پس بگو...
موافقم حکایت زیبایی بود..به احتمال زیاد اوله..

گفتمت .......... یکشنبه 14 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:42 ب.ظ

بروید ای رفیقان بکشید یارمارا
به من آورید یکدم صنم گریزپارا
اگراوبوعده گوید که دم دگر بیایم
همه وعده مکر باشد بفریبداوشمارا
سلام
شادزی

ممنون...لذت بردم
شاد باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد