چرا کسی به من نگفت ...؟

چرا کسی به من نگفت که از تو دور می شوم

تو نیستی و من ز جور روزگار

خموش و بی کس و صبور می شوم

چرا کسی به من نگفت تمام هستی ام تباه می شود

در این سکوت سهمگین

بدون خنده های گرم و دلنشین تو

تمام عمر من گذر به اشک و آه می شود

چرا کسی به من نگفت برای خصم کودکانه ای

کتاب اعتقاد من به زیر بار زور می رود

و آرزوی این دل شکسته ام 

       که سال های سال در پی رسیدنش چه صادقانه آبرو فروختم به قعر گور می رود

چرا کسی به من نگفت دامن روح پر طراوت مرا

مصیبتی به عمق درد نیستی

لکه دار می کند

و این میانه موجی از دروغ و ترس را

به ساحل همیشه غم گرفته ی نگاه من آشکار می کند

چرا کسی به من نگفت دلم برای دیدنت  ، دوباره تنگ می شود

تمام شیشه ی خیال بافی ام

اسیر سنگ می شود

چرا کسی به من نگفت تو می روی و باز هم دلت وفا نمی کند 

نبوده ای ببینی ام

مرا سوال های این چنین رها نمی کند 

تو را به خاطر خدا ! بگو چرا ؟

چرا کسی به من نگفت.... 

 

                                                     سیما صفریان

نظرات 6 + ارسال نظر
نوید یکشنبه 26 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:22 ق.ظ

به به

بی سلام عزیزید..
منم به به !
شاد باشید

الهام یکشنبه 26 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:30 ق.ظ

امروز وبلاگتونو باز کردم بگم جون من ُ خداحافظی کنید . ما هم رو زیادی داریم هر روز می یام و می ریم بدون اینکه چیزی جدید ببینیم . که یک دفعه .... طلسم شکست . برقرار باشی همیشه

رضا سیاوشی - بوشهر یکشنبه 26 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:22 ب.ظ http://impgu85.blogfa.com/

سلام خدمت دوست عزیز .
بی نهایت ممنونم از اینکه به وب محقر ما تشریف آوردید .
...
دعایی که نوشتید ، دعای همیشگی من است . (آمین)
...

به این اعتقاد دارم که گاهی باید سکوت کرد و اجازه داد " زمان " ثابت کننده خیلی چیزها باشد !
هر کس جایگاه خویش را دارد ، و صحنه صحنه ی رقابت است ، اما رقابتی مردانه !
...
وای به حال من ؛ اگر با زیر سوال بردن داشته ها یا نداشته های دیگران ، به فکر پیروزی و معرفی خود باشم .

... به باورم این پیروزی ، ایستادن در اوج قله ی حقارت و نادانی است .%
...
>>> اللهم اهدنا الصراط المستقیم / .... (آمین یا ارحم الراحمین)


رضا سیاوشی - بوشهر یکشنبه 26 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:24 ب.ظ http://impgu85.blogfa.com/

سلام مجدد خدمت شما .
...
من این شعر رو بسیار دوست داشتم و دارم ...
جالبه ؛ ولی هیچ وقت شاعر محترمش رو نمی شناختم که این اتفاق تو این وب برام افتاد و دانستم .
ممنون .
در راهی نیک ، رهرو و پایدار باشید .

گفتمت ... دوشنبه 27 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:30 ب.ظ

درود
سپاس ایزد منان را که باز هم می خوانیم نوشته ها و انتخابهای شیرینتان را.
شادزید

سلام..من خیلی سپاس گزارم از جضور شما...اینکه حتی بدون هیچ پستی حضورتون و دریغ نکردید بسیار دلگرم کننده بود...
شاد باشید

سیما صفریان چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:22 ب.ظ

سلام.خیلی خوشحالم که یه بار دیگه شعرم رو تو این دنیای پر از تنهایی می بینم و خوشحال تر از اینکه به لطف شما این بار اسمم پای شعره.ممنون از مهربونیتون.
موفق باشین.التماس دعا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد