...تو گل سرخ منی 

تو گل یاسمنی 

تو چنان شبنم پاک سحری 

نه! 

از آن پاکتری 

تو بهاری 

نه! 

بهاران از توست 

از تو می گیرد وام 

هر بهار این همه زیبایی را...  

 ***

عجبا که اسفند بیش از فروردین بوی بهار می دهد 

شاید چون سفر به سوی رسیدن پر رنگ تر است از رسیدن و بودن 

شاید چون امید یافتن دل انگیزتر است از داشتن 

شوق ، تلاش ، تمنا ، حرکت ، اضطراب... 

لباس نو ، آب و شانه ی مو 

رو به آیینه ، یا مقلب القلوب ... 

یک لحظه... 

تحویل سال هزار و چند صد و چند 

تمام... 

صد سال به از این سال ها  

ای دریغ از این سالها، آن سال ها 

و حسرت  دوباره ی آن سال ها 

و کاش  

همه ی این سال ها حسرت آن سال ها نبود... 

.  

(واقعا کسی وجود داره که نگه دریغ از پارسال؟!)

دو سه چند روزی نبودم

رفته بودم سفر

دلتنگ بودم

دلتنگ کسی بودم که اینجا گذاشته بودمش 

و بیشتر از اون 

دلتنگ دلتنگیش بودم و امیدوار که دلتنگم باشه.. 

امیدوار شنیدن جمله ای و یا شاید حتی کلمه ای از سر دلتنگی 

توقع زیادی بود 

اهل این حرفا نیست - خودش میگه - 

تا حالا دلش واسه کسی تنگ نشده - اینم خودش میگه - 

آی آی آی 

دروغگو دستش رو شد 

روی آیینه برام نوشته بود 

"عزیز من برگرد 

اگرتو باز نگردی بهار خواهد مرد 

اگر توباز نگردی امید خواهد رفت 

اگر تو باز نگردی...."  

.

مغرور من

سوغات

در سایه ی عزت عزیزی ، التماس عزیزی 

کنار حریم حرمت بزرگی ، آموختن بزرگی  

در بارگاه قدر قدرتی ، آرزوی قدرتی ، قدری ، مقداری ... 

در پناه مهربانی مهربانی ، 

مهربان مهربانی  

مهربانی... 

برگشتم 

عجب عزتی ، عجب قدرتی ...  

.

بر آستان جانان  گر سر توان  نهادن 

گلبانگ سر بلندی بر آسمان توان زد

سلام دوستان عزیز 

عذر که باسخ  نظرات شما  را ندادم. فرصتم کمه ، فقط خواستم تشکر کنم از همگی.. 

به یادتون هستم..یه جای خوبم براتون دعا می کنم..

گاهی بساط عیش خودش جور می شود 

                                 گاهی به صد معامله ناجور می شود

قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند 

                            بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم

یک شبی مجنون نمازش را شکست

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود
سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم تو مجنونم مکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم
گفت: ای دیوانه لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم
سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم
کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی
مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم 

 

                                                              

                                                             شاعر معاصر : مرتضی عبداللهی  

پیله

نیکوس کازانتزاکیس نویسنده ی زوربای یونانی نقل می کند که در دوران کودکی ، یک پیله ی کرم ابریشم را بر روی درختی می یابد، درست هنگامی که پروانه خود را برای خروج از پیله آماده می سازد اندکی منتظر می ماند ، اما سرانجام چون خروج پروانه طول می کشد تصمیم می گیرد این فرا یند را شتاب بخشد. با حرارت دهان خود آغاز به گرم نمودن پیله می کند  تا این که پروانه خروج خود را آغاز میکند. اما بال هایش هنوز بسته اند و اندکی بعد ، می میرد. 

کازانتزاکیس می گوید: بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود ، اما من انتظار کشیدن نمی دانستم. آن جنازه ی کوچک ، تا به امروز‌ ، یکی از سنگین ترین بارها بر روی وجدان من بوده است. اما همان جنازه باعث شد درک کنم که یک گناه کبیره ی حقیقی وجود دارد: 

فشار آوردن بر قوانین بزرگ کیهان 

بردباری لازم است،نیز انتظار زمان موعود را کشیدن و با اعتماد راهی را دنبال کردن که خداوند برای زندگی ما برگزیده است.

ژوزف کمپل می گوید: 

 

نخستین شوک انسان ، هنگامی رخ می دهد که کشف می کند 

 بابا نوئل وجود ندارد!

وقتی تو نیستی 

نه هست های ما چونانکه بایدند، 

نه بایدهای ما... 

اما چرا؟!  

 با این همه امید قبولی 

در امتحان ساده ی تو 

                           من

                              رد شدم!   

اصلا نه تو، نه من  

تقصیر هیچ کس نبود 

از خوبی تو بود 

            که من 

            بد شدم.