با تو ....بی تو....

 

با توهــوای خانــه دل انگیــز می شــود

بـی تو دلــم ز دلهــره لبـریز  می شـــود

با توشبــم به مـاه فلک پشـت  می کــند

بـی تـو بهــار نیـز   چو پاییــز  می شـــود

با هم به جنگ  لشگر  ضحاک   می رویم

تنها شـویم مغبچــه چنگـــیز می شــــود

دسـتم اگــر رهــا نکنی کـوه می شــویم

تنها شــویم نیزه چـو مهمیــز می شــود

از یمــن بودنـت نفســم بــاد می شــــود

زاینده رود  بی تو  چو   کاریز  می شـــود

فرهاد می شــوم چونباشــی کنــار  مـن

شیـرین قصــه قسمت پرویــز می شـود

از برکــت  قـدوم  تـو در دشـت  خاطـــرم

این خانه ی خزان زده   درخیز   می شود

نظرات 8 + ارسال نظر
الهام شنبه 26 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 06:46 ب.ظ

ایـــن روزها تــمام حـواسـم بـه زنـدگیـست

ترجـیـح مـی دهــم نفسی زنـــدگــی کـــنم

ترجـیـح می دهــم شـده حتـی به زور وهـم

با هــر بـهانه ای ٬ هوسی ... زنــدگـی کــنم

حتی اگـر ... اگـر بشــود پشــت پلــک هـات

در پشــت میــله ی قفسی زنــدگــی کنـم ـ

ـ زیباست ! ـ اینکه قید مرا ... نه نمی شــود

من بی تو ... بی تو با چه کسی زندگی کنم

شـیریـن من حقــیقـت من تلخ ـ تلخ نیســت

رفتـی کــه بـا خـیال گسی زنــدگـــی کــــنم

بعد از تو هیــچ کس ... به خــدا مثل تو نشـد

بعــد از تو نه ... نـشد نفسی زنــدگــی کــنم

کـی کـوک می شوی دل من کـوک شد بـزن

تا پــرده ـ پــرده تا نــت سـی زنــدگــی کــنم

***

حــالا تــمـــام ثــانیـــه هـــا ... آرزو شـــدنـــد

شــایــد دوبـــاره تـــو بــرسی زنــدگـــی کنم



سلام..
قبل از اینکه صفحه ی نظراتم باز بشه یکدفعه اومدی به نظرم ...انگار میدونستم که اومدی..
چه کار خوبی میکنی که سر میزنی بهم...جدا خوشحال میشم..
اول صبحی به چه شعر دل انگیزی مهمونم کردی...مرسی...انتظارم و از امروز زیاد کردی...باید خیلی بهتر از اونی که فکر می کردم بگذره..
شاد باشید و سلامت تو و خانواده ی محترمت

کیارش یکشنبه 27 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:48 ق.ظ http://kiarasharamesh.blogfa.com/

گفتم که جمع مهر پریشان نمی شود
آموختم ز عمر که این نیز می شود

سبز مانیا و به تازه ترین درودها به شما و سلمان

آسان نگر به عمر که این نیز بگذرد
بی روی گل بساز که پاییز بگذرد
جمعی که مهر گرد هم آرد یقین بدان
شمعش ز شمس مفخر تبریز بگذرد

ممنون که سر می زنید..
شاد باشید

پانیذ دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:46 ق.ظ http://www.panizasal.persianblog.ir

آسمان همچو صفحه دل من
روشن از جلوه های مهتاب است
امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوشتر از خواب است
به روز و بهروز باشی . بدرود

آن یار که عهد دوستداری بشکست
می رفت و منش گرفته دامان در دست
می گفت که بعد از این به خوابم بینی
پنداشت که بعد از او مرا خوابی هست

شاد باشید

نوید دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:59 ق.ظ http://parvaz-ta-khorshid.blogsky.com

بانوی بی بدیل غزل های من تویی
قارون شعر بی تو چه بی چیز می شود

تویی که بیت به بیت مرا خودت گفتی

شهرزاد دوشنبه 28 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:09 ق.ظ

سلام ، شعر با تو ... بی تو را خوندم مرسی خیلی خوب بود. نمی دونم چرا یاد قسمتهایی از کتاب لیلی نام تمام دختران زمین است ،افتادم بخشی از اون را برات می نویسیم !
لیلی بچرخ
لیلی گفت : بس است . دیگر ، بس است و از قصه بیرو ن آمد .
مجنون دور خودش می چرخید . مجنون لیلی را نمی دید رفتنش راهم .
لیلی گفت : کاش مجنون این همه خود خواه نبود . کاش لیلی را می دید .
خدا گفت : لیلی بمان ، قصه بی لیلی را کسی نخواهد خواند.


لیلی گفت : این قصه نیست . پایان ندارد . حکایت است . حکایت چرخیدن .
خدا گفت : مثل حکایت زمین ، مثل حکایت ماه ، لیلی ، بچرخ .
لیلی گفت : کاش مجنون چرخیدنم را می دید . مثل زمین که چرخیدن ماه را می بیند .
خدا گفت : چرخیدنت را من تماشا می کنم . لیلی ، بچرخ .
لیلی چرخید ، چرخید و چرخید و چرخید .

سلام شهرزاد عزیز
کامنتت و وقتی هنوز داغ داغ بود خوندم ولی حقیقتا نتونستم جوابی بزارم...تو فکر برده بود من و...نمی دونم چون تمام کتاب و نخوندم اینجوریم یا....
اسوه ی عاشقی داره با این جمله ی -کاش مجنون این همه خود خواه نبود . کاش لیلی را می دید - خدشه دار میشه...
باید حتما بخونم این کتاب و...اگه داریش لطف کن بهم امانت بده
دو خط آخرو خیلی دوست دارم...
ممنون که سر میزنی

علیرضا (کافه تهرون) چهارشنبه 30 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:34 ق.ظ http://www.cafetehroon.com

از تشریف فرمایی شما در کافه خودتون بینهایت سپاسگزار.
بابت مطالب زیبای سایتتان هم ممنون.

سلام..منم سپاسگزارم

گلپسر جمعه 1 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:56 ق.ظ http://avaare.blogsky.com

سلام
ممنونم که به وبلاگم سر زدی
بابا اون چیزهایی که من می نویسم ارزش خوندن نداره، واسه دل خودم می نویسم... امروز که دیدم یه نفر اونها را خونده داشتم از شدت ذوق بال در می آوردم
ازتون حیلی ممنونم
برامون دعا بفرمایید تا هرچی خیرمون است پیش بیاد
خدا قوت
ضمنا آمادگی تبادل لینک هم دارم
باعث افتخار است

سلام
منم ممنونم...با ارزش ترین حرف ها نوشته ها اونایی هستند که برای دل خودمونن که هم ارزش شنیدن دارند و هم خوندن
در این روز عزیز براتون دعا می کنم که هر چی خیرتون هست پیش بیاد...
به خدا توکل کنید ..توکل واقعی ...بدون حتی نیم نگاهی به غیر
خیر پیش

گفتمت .... چهارشنبه 6 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:00 ب.ظ http://goftamat.persianblog.ir

سلام و صد سلام
درود و هزاران درود
واقعا زیبا بود. شادزی

سلام..
ممنون به خاطر این همه سلام و درود واظهار لطف...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد